حرف حساب

نمی دانم چرا دلتنگی در من تلبار شده است. دیگر نه از آن احساسات شکلاتی و شیرین خبری هست ونه از لبخند های بی دریغ .نه از خواب های سنگین مخملی وصورتی چیری در خاطرم مانده و نه بیداری های سرشار رویاو واقعیات ملس . دلگیرم و انگار دلتنگی های مرا دستی زمخت از جنس تنهایی گره زده آن هم گره ی کوری که به این زودی ها باز نخواهد شد.حرف ها انباشته شده اند در وجودم حرف هایی که حالا رنگ رنگین کمانی خود را با سیاه و سفیدو خاکستری های تیره عوض کرده اند .از هر چه آینه بیزارم .از نگاه کردن به چهره ی خسته ای که بدجوری رنگ باخته . دلگیرم ودلتنگی من تا آسمان کوتاه اتاقم بالا رفته است چیزی در من نمانده جز چشمهای بارانی که دل هیچکس را نمی برد. 

مورچه های زمان صف بسته اند

1    2    3

آنها زیاد می شوند

شیرینی وجود من کم

***


نظرات 4 + ارسال نظر
آتوسا سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:21 ق.ظ http://ghose.blogsky.com/

سلام عزیز
لینک شدی همونجور که خواستی
دوست داشتی منو بلینک به اسم هرچی دوست داری

سوسن چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:54 ب.ظ http://somisia.blogsky.com

عزیزم گاهی وتا این دلتنگیها تمام وجود آدمو میگیره! یه وقتایی لازمه ولی نباید بهش اجازه بدی برای همیشه محصورت کنه...

شیوا دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:51 ق.ظ http://just-kiss.blogsky.com/

سلام دوست عزیز میسی بهم سر زدید
موفق باشی

آتوسا یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:31 ق.ظ http://www.ghose.blogsky.com

آپ نشدی که؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد